فصل ششم کتاب بیندیشید و ثروتمند شوید: چگونه ایمان داشته باشیم

فصل ششم کتاب بیندیشید و ثروتمند شوید: چگونه ایمان داشته باشیم

 

معرفی کتاب بیندیشید و ثروتمند شوید  

ناپلئون هیل با نگارش کتاب بسیار پرفروش "بیندیشید و ثروتمند شوید"، در سطح جهانی به شهرتی فراوان دست پیدا کرد. امروزه همه او را به عنوان یکی از برترین نویسندگان در زمینه موفقیت شخصی می شناسند. هرچند که او این کتاب را در سال 1937 منتشر کرد، اما دهه ها بعد از انتشار اولیه هم هنوز اثری الهام بخش و ممتاز به شمار می رود. هیل در جوانی وارد دانشکده حقوق شد، اما به علت تنگدستی و ناتوانی در پرداخت هزینه های تحصیل، مجبور به استعفا شد و به شغل سابق خود برگشت. 

او نویسنده بسیار خوبی بود و برای روزنامه ها و مجلات مختلفی می نوشت. سردبیر آخرین روزنامه¬ محل کار هیل از نوشته‌ها و مقاله‌های او بسیار خوشش آمد و هیل را به سرپرستی مصاحبه با افراد برجسته و معروف انتخاب کرد. ناپلئون با افراد نامدار زیادی مصاحبه می کرد. از جمله مشهورترین شان اندرو کارنگی، بود که او را به علت مدیریت بر شرکت فولاد ایالات متحده همه می شناختند.

اندرو کارنگی، هیل را ترغیب کرد تا راز موفقیت افراد ثروتمند و معروف را بررسی کند. طی بیست سال هیل با انسان های بسیار موفق زمانه خود مانند توماس ادیسون، الکساندر گراهام بل، جرج ایستمن، هنری فورد، المر گیتس، چارلز شواب، هنری فورد و ویلیام جنینگ برایان مصاحبه کرد. 

بعد از بیست سال مصاحبه و کسب دانش لازم، او کتابی در همین رابطه نوشت و در سال 2017،  فیلم بیندیشید و ثروتمند شوید از روی کتاب بیندیشید و ثروتمند شوید ساخته شد. 

 

تصویر 1: نقل قولی از ناپلئون هیل در کتاب بیندیشید و ثروتمند شوید 

 

این فصل در مورد چه چیزهایی صحبت می کند؟

در فصل ششم از کتاب بیندیشید و ثروتمند شوید، ناپلئون هیل در ادامه فصل پنجم– ایمان داشته باشید که موفق خواهید شد، به گام پنجم برای کسب ثروت می پردازد و آن را توضیح می دهد. در این فصل هم او به ادامه صحبت در مورد خیال و تصور و قدرت تصور انسان ادامه می دهد. او اعتقاد دارد که تنها طی یک قرن اخیر بوده است که انسان متوجه پتانسیل نهفته در تخیلات خود شده است و راهکارهایی را برای بهره گیری از آن ابداع کرده است. 

دو نوع تصور 

هیل، ذهن خیالی انشان را به دو شکل تصور خلاق و تصور مصنوعی تفسیم می کند:

تصور مصنوعی 

"به کمک این ذهنیت، انسان  مفاهیم نقطه نظرها و یا برنامه های گذشته را با ترکیبی جدید ارائه می دهد . در واقع این ذهنیت چیزی را خلق نمی کند بلکه صرفا به استناد تجربه اموزش و مشاهدات دریافتی گذشته کار می کند. این ذهنیتی است که اغلب مخترعین از آن استفاده می کنند". 

تصور خلاق 

"به کمک ذهن خلاق انسان با فراست لایتناهی در ارتباط می شود. انسان به کمک این ذلهنیت الهامات را دتریافت می کند. به وسیله این ذهنیت است که نقطه نظرهای جدید به انسان منتقل می شود به کمک این ذهنیت است که شخص می توانتد با ذهنیت نیمه هوشیار سایرین ارتباط برقرار سازد". 

همچنین ناپلئون هیل تاکید دارد که میل تنها یک انگیزه است و به خودی خود ارزشی ندارد مگر در صورتی که تبدیل به معادل فیزیکی خود شود. درست است که بسیاری از افراد از تصور مصنوعی برای تبدیل کردن انگیزه شان به پول استفاده می کنند اما بهره گیر یاز تصور خلاق هم گاهی ضرورت پیدا می کند.

هیل سپس از خوانندگان می خواهدت تا تصور خود را تمرین بدهند چون در غیر اینصورت تصور هم مانند هر قوه ی دیگری تضعیف می شود . البته برای این کار باید برنامه یا برنامه هایی داشته باشید . در سرتاسر کتاب , انواع برنامه ها برای تهیه برنامه توضیح داده شده است . هر فردی می تواند با توجه به نیازهای خودش یکی از دستورالعمل ها را انتخاب کند و انگاه برنامه اش را روی کاغذ بیاورد . 

نوشتن برنامه و تبدیل کردن میل از حالت ذهنی به فیزیکی آن اهمیت بسیار زیادی دارد . در واقع اولین گام ها برای محقق کردن یک خواسته در دنیای فیزیکی این است که آن را به نحوی در مقابل خودتان ببینید و نوشتن اولین و راحت ترین گام است. 

قوانینی که به موفقیت منجر می شوند

هیل در این فصل به بحث در مورد انرژی و اشکال گوناگون آن می پردازد. او معتقد است که میل و انگیزه های فکری هم نوعی انرژی هستند درست مثل هر چیز دیگری در این جهان و حتی خود شما که سرتاسر بدنتان از سلول هایی تشکیل شده که در اصل انرژی آنها را کنار هم نگاه داشته است . 

هیل می گوید وقتی شخصی انگیزه فکری میل به انباشت ثروت را در خودش پرورش می دهد در واقع دست به خلقت می زند. او با استفاده از همان قوانینی خلق می کند که طبیعت برای خلق کردن، ابداع و استفاده می کند. همچنین این قوانین ابدا پنهانی و ناشناخته نیستند. در ادامه او دو نفر را در دو موقعیت مختلف مثال می زند که از بابت فکر و نقطه نظر خود ثروتمند شدند. 

تصویر 2: برند کوکاکولا که درسراسر جهان مشهور است 

ماجرای کتری طلایی 

اولین مثال مربوط به ماجرای معروف ترین برند نوشیدنی جهان یعنی کوکاکولاست. در سال 1886 پزشکی سالخورده که در روستایی زندگی می کرد فرمول جادویی این نوشیدنی را به یک داروساز فروخت. البته کل چیزی که او برای فروش با خود آورده بود شامل یک کتری طلایی، یک همزن و کاغذی محتوی فرمول می شد. این پزشک به ازای فرمولی که ادعا می کرد داروی بسیاری از امراض است 500 دلار دریافت داشت. 

داروفروش تمام پس انداز خودش را برای خرید این وسایل صرف کرد، ولی حتی در خواب هم نمی دید همین اقدام منجر به چه دگرگونی بزرگی در دنیای تجارت و حتی سبک زندگی امریکاییان و تمام جهان خواهد شد. امروزه میلیون ها نفر نه فقط در ایالات متحده، بلکه همه جای دنیا کوکاکولا را می شناسند و زندگی و امرار معاششان وابسته به این برند است. 

ماجرای فرانک گونزالس 

فرانک گونزالس کشیش و معلمی بود که احساس می کرد برای رفع ایراداتی که در نظام آموزشی کشور وجود دارد نیاز به تاسیس کالجی توسط خودش وجود دارد تا نقطه نظراتش را در جامعه اشاعه بدهد . البته او هیچ پولی برای انجام این کار نداشت، اما فکر ضرورت انجام دادنش برای او به صورتی وسواسی درآمد که سرانجام فهمید باید پول مورد نیاز برای انجامش را به شکلی تهیه کند. 

او می گوید" شنبه بعد ازظهری در اتاقم نشسته بودم و به این فکر می کردم که چگونه می توانم برای اجرای برنامه ام این پول را تهیه کنم . مدت حدود دو سال فکر کرده بودم اما جز اندیشیدن کار دیگری صورت نداده بودم. 

"زمان عمل فرا رسیده بود . تصمیم خود را گرفتم، تصمیم گرفتم که این یک میلیون دلار را در مدت یک هفته تهیه کنم . چگونه؟این برایم مهم نبود . مهم این بود که این پول را در این مدت تهیه کنم. احساسی از تصمیم و قوت قلب بر من حاکم شد. این احساس را قبلا تجربه نکرده بودم". 

"انگار ندایی از درون من می پرسید" چرا مدتها قبل این احساس را در خود ایجاد نکردی؟ این پول در تمام مدت در انتظار تو بود". 

سپس او برنامه یک سخنرانی هیجان انگیز را پی ریزی کرد و به روزنامه های شهر خبر داد. حتی متن سخنرانی را نوشت و اظهار داشت که با بدست آوردن این پول قصد دارد چه برنامه ای پیاده کند . اما در روز سخنرانی، متن را فراموش کرد! بنابراین با تکیه بر قوای درونی خود با حاضران و خداوند سخن گفت. 

تصویر 3: نمایی از ساختمان موسسه تکنولوژی ایلی نویز

در میان جمع یکی از افراد متنفذ شهر به نام فیلیپ آرمور هم حضور داشت . او بعد از پایان سخنرانی نزد گونزالس آمد و به او قول کمک مالی داد. نتیجه ی این همکاری چه شد؟ تاسیس موسسه تکنولوژی آرمور که امروزه به نام موسسه تکنولوژی ایلی نویز شناخته می شود.

چطور نقطه نظرها را به معادل مالی تبدیل کنیم 

ناپلئون هیل بحث را با ارائه یک هشدار مهم ادامه می دهد:

"اگر شما از جمله کسانی هستید که معتقدید کار و تلاش شدید و صداقت به تنهایی به ثروت و تنعم می انجامد بدانید که سخت در اشتباه هستید. این هرگز حقیقت ندارد. ثروت و تنعم آن هم به مقدار زیاد هرگز حاصل تنها تلاش شدید نیست. اگر قرار باشد ثروتی در کار باشد این ثروت حاصل خواسته مشخص بر اساس استفاده از اصول معین می باشد و هرگز مسله شانس و اتفاق مطرح نیست."

او می گوید باید از این رویکرد دست برداریم که به امید بخت و اقبال به استقبال از زندگی برویم . در واقع بخت و اقبال به ما رو می کند اما ما باید بذری را که آن موقعیت همراه دارد بگیریم و در ذهن و دلمان بکاریم تا ثمر بدهد. ناپلئون هیل می گوید شاید یک بار بخت به کسی رو کند و او ثروتی به هم بزند، اما بر اساس قوانین جهان فرد باید برنامه ای بلند مدت برای کسب رفاه مادی داشته باشد. همینطور نقطه نظرها یا همان بذرها آنقدر قدرتمندند که حتی بعد از بازنشسته شدن و از کار افتادن ذهنی که به آنها جان بخشیده هم به حیات خود ادامه می دهند. 

فیلم بیندیشید و ثروتمند شوید با الهام از کتابی به همین نام در سال 2017 ساخته شد. این اثر با دوبله حرفه ای فارسی هم اکنون در سایت رسابوک در دسترس علاقمندان قرار دارد.

اشتراک گذاری:

پیامها