همانطور که همه میدانیم مغز و ذهن آدمی نسبت به آنچه که در بدن انسان میگذرد، آگاه است و هر کاری که قرار است در بدن انجام شود، به شکل کاملاً واضح و مستقیم به مغز ارسال میگردد و همة کارها با هماهنگی انجام میپذیرد. در واقع مغز است که دستور میدهد که اندامهای بدن در چه حالتی قرار گیرند و یا بدن نسبت به چه کارهایی از خود تمایل نشان دهد و یا آن را رد کند، مانند سیگار کشیدن، میل به خوابیدن، چرت زدن، ورزش کردن و خوردن و غیره
حال باید تصور کنیم که اگر مغز که تنها رابط و واسط میان جسم و روح است با تشویش و اضطراب تحت فشار قرار گیرد، میتواند دستوری را صادر کند و به اندامها اجازه دهد که فعالیت خود را به طور کامل به انجام برسانند.
سالها پیش یکی از بیمارانم سارا نام داشت. آن خانم با اینکه به سرطان سینه مبتلا شده بود، روی تخت بیمارستان دراز کشیده بود و سیگار میکشید. اگر چه ماندن و بستری شدن او در بیمارستان به معنای تمایل او به درمان سرطانش بود، اما با سیگار کشیدنش نشان میداد که علاوه بر سرطان سینه، دوست دارد که به سرطان ریه نیز دچار شود. در واقع او روح و جسم خود را در شک و تردید گذاشته بود و به نظر میآمد در وضعیت بسیار بدی به سر میبرد. کنار او رفتم. او گفت: آمدهاید که بگویید سیگار نکشم. درست است؟
به او گفتم: نه، آمدهام که بگویم کمی زندگیات را دوست داشته باش و فکر خودت باش. او بدون اینکه متوجه شود که چه به او گفتهام، سیگارش را خاموش کرد و سرش را پایین انداخت. پس از دور شدن از سارا فهمیدم که گاهی تنفر از خود و نپذیرفتن وجود باعث میشود که فرد هر کاری انجام دهد و خود را به خاطر هر چیزی مورد سرزنش قرار دهد. وظیفة من در برابر آن دسته از بیماران آن بود که کمی دربارة عزت نفس برایشان توضیح دهم و به آنها بگویم که چیزی و کسی پیدا نمیشود که آنها را به حساب آورد، بلکه آنها خودشان هستند که باید برای خود ارزش قائل شوند و شکرگزار نعمت حیات خداوندشان باشند. نه تنها بیماران بلکه تمام افراد سالم و یا به ظاهر سالم هم باید عزت نفس و اعتماد به نفس را با گوشت بدن خود باور کنند و خود را آنگونه که هستند، بپذیرند.
به طور کلی لازم به ذکر است که هیچ حسی به اندازة نفرت از خود نمیتواند سبب تخریب روحیه و شخصیت انسانها شود.
کاری جدید از شادن پژواک با همکاری انتشارات طاهریان